انشا با موضوع آزاد

 

سحر خیز باش تا کامروا باشی

 

 

 

 

در شهری بزرگ حاکمی بود که وزیری داشت که همیشه صبح زود قبل از طلوع آفتاب از خواب بر می خواست و به سمت دربار حرکت می کرد و همیشه به پادشاه می گفت سحر خیز باش تا کامروا باشی و حاکم از دست این سخن او بسیار عصبانی شده بود.


انشا

انشا درباره ناخن - 3 انشا

انشاء در مورد محل زندگی ما | 4 انشا

گسترش ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند پایه دوازدهم - 2 انشا

انشا در مورد خانه - 2 انشا

انشا درباره ستاره - 2 انشا

مثل نویسی سحر خیز باش تا کامروا باشی

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستانی پایه دوازدهم صفحه 38 - 2 انشا

  ,باش ,باشی ,خیز ,کامروا ,سحر ,خیز باش ,باش تا ,تا کامروا ,    ,سحر خیز

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حرفهای خودمونی ۲۰ سالگی آبی غلیظ آسمانت را کجا جا گذاشته ای؟ تحقيق و مقالات دانشگاه سجاد وبلاگ عسل مهربان مدرسه پویا فرصت ها در خشت و آینه ★☆ℳ℮ℳoℛℑ★☆ هیچ...